توانیاب
عزیز دل بابا دور زمانی است که برایت هیچ ننوشتهام، که دست هست ولی دل نیست، که قلم هست لیک قلم شده است. عزیز دل بابا آه از نهادمان درآمده، که هر نفسی که فرو میدهیم ممد ممات است و مکدر ذات، که نه هوایی...
View Articleبی همگان به سر شود
گم کردهایم خود را و در هر شعر، داستان، نوا و نما کند و کویش میکنیم.
View Articleخ مثل…
خونخوار که افسار سگ هار و کفتار به دست آرد جز به قطع دست دست از جنایت برنمیدارد باشد که سرش بر دار رود و تنش به زیر آوار روزی که سرانجام شب پایان پذیرد
View Article
More Pages to Explore .....